محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۹: دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوستم با تو به حدی که ز حد بیرونست دشمنم نیز به نوعی که ز شرح افزون است معنی دوستی از گفت و شنو مستغنی است صورت دشمنی آن به که نگویم چونست دامن عصمت گل چون دردا ز صحبت خار اشک بلبل نتوان گفت چرا گلگونست پای خسرو اگر از دست طمع در گل نیست کوه کن تا کمر از گریه چرا در خونست وادی رشک مقامیست که از بوالعجبی لیلی آنجا به صد آشفتگی مجنون است دارد از دست رقیبان دلی از بیم دو نیم سگ لیلی که ز حی پیک ره هامون است بوالهوس راست ز خوبان طمع بوس و کنار ورنه عاشق به همین گفت و شنو ممنون است ترسم آخر کندت عاشق و مفتون رقیب فلک این نوع که بر رغم من محزون است محتشم بشنو و در عذر جفاها مشنو سخن او که یک افسانه و صد افسونست محتشم کاشانی