محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۳۶: سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما که ازو چون ارم آراسته شد خانهٔ ما با دلی گرم نشاط آمد و از حرف نخست گشت افسرده دل از سردی افسانهٔ ما فتنه را سلسله جنبان نشد آن زلف که هیچ اعتباری نگرفت از دل دیوانهٔ ما به شراب لبش آلوده نگردید که دید پر ز خوناب جگر ساغر و پیمانهٔ ما مرغ طبعش طیران داشت چو بر اوج غرور پیش او بود عبث ریختن دانهٔ ما گرد تکلیف نگشتم از آن رو که نبود لایق پادشهی بزم گدایانهٔ ما محتشم چرخ گدای در ما گشتی اگر شدی آن گنج روان ساکن ویرانهٔ ما محتشم کاشانی