محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۳: به افسون محو کردی شکوههای بیکرانم را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به افسون محو کردی شکوه های بیکرانم را به هر نوعی که بود ای نوش لب بستی زبانم را به نیکی می بری نامم ولی چندان بدی با من که گم می خواهی از روی زمین نام و نشانم را به این خوش دل توان بودن که بهر مصلحت با من نمائی دوستی و دوست داری دشمنانم را گمانم بود کاخر آشنائی بر طرف سازی شدی بیگانه خوش تا یقین کردی گمانم را چو رنجانید یاران را به جان نتوان نشست ایمن خبر کن ای صبا زین نکته باری نکته دانم را چو بلبل زان نکردم باز میل گلشن کویت که چون رفتم به زاغان دادی ای گل آشیانم را اگر فرمان برد دل محتشم من بعد باخوبان من و بیگانگی کین آشنائی سوخت جانم را محتشم کاشانی