محتشم کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۷: شب که ز گریه میکنم دجله کنار خویش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که ز گریه می کنم دجله کنار خویش را می افکنم به بحر خون جسم نزار خویش را باد سمند سر گشت بر تن خاکیم رسان پاک کن از غبار من راهگذار خویش را بر سردار چون روم بار تو بر دل حزین در گذرانم از ثریا پایهٔ دار خویش را در دل خاک از غمت آهی اگر برآورم شعلهٔ آتشی کنم لوح مزار خویش را ای همه دم ز عشوه ات ناوک غمزه در کمان بهر خدا نوازشی سینهٔ فکار خویش را گر نکشیدی آن صنم زلف مسلسل از کفم بند به پا نهادمی صبر و قرار خویش را محتشم از تو جذبه ای می طلبم که آوری بر سر من عنان کشان شاه سوار خویش را محتشم کاشانی