محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۴۵: وزین شهرم سیهرو کرده چشم روسیاه من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من وزین شهرم سیه رو کرده چشم روسیاه من چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او چرا در زیر کوه غم بود جسم چو کاه من به سنگم سر مکوب ای همنشین تا آستان او که از پای کسان فرسوده نبود سجده گاه من به رخساریکه باشد هر نفس آئینهٔ صد کس چه بودی گر بر او هرگز نیفتادی نگاه من اگر از آتشین دلها نسوزم خرمن حسنش همان در خرمن عمر من افتد برق آه من مرا جلاد مرگ از در درآید محتشم یارب بکویش گر ز گمراهی فتد من بعد راه من محتشم کاشانی