محتشم کاشانی
غزل ها از رسالهٔ جلالیه
شماره ۱۹: امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل می شود هر روز خون تا او ز دل بیرون شود امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود اشکی که می دارم نهان از غیرت اندر چشم تر که برکشایم یک زمان روی زمین جیحون شود گر من به گردون سر دهم دود تنور صبر را از ریزش اشک ملک صد رخنه در گردون شود خون در دلم رفت آنقدر از راز نازک پرده کش پرده از هم می درد گر قطره ای افزون شود من خود نمی گویم به کس رازی که دارم پاس آن اما اگر گوید کسی در بزم او صد خون شود خواهم نوشتن نامه ای اما نمی دانم چسان خواهد درید آن گل ز هم گر واقف از مضمون شود شرح جراحتهای غم هرگه نویسد محتشم خون ریزد از مژگان قلم روی زمین گلگون شود محتشم کاشانی