بارق شفیعی
گزیده اشعار
شبهای آشنا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این جا که باد زندگی انگیز نوبهار، بر سنگ لاله کارد و گل پرورد ز خار، این جا که هر بهار، مشّاطگیش را- در حُسن نوعروس طبیعت برد به کار، وینوس عشق در دل تابوت روزگار، بی جان فتاده است. این جا که آفتاب بهاری نظررباست، دریا و کوه و درّه پُر از گوهر و طلاست، این جا که گنج هاست، در بی کران سرد، در جسم این مجسمه های پری نگار- بسته ست پای فکر و شکسته ست دست کار. این جا که در بهار جنون خیز گل به باغ، از آشیان مرغ چمن بر پریده زاغ، سرسام و بی دماغ. کس را مجال نیست- تا لحظه ای به سایهٔ گلبن کند سراغ، آن راحتی که دارد از اندوه و غم فراغ. این جا که در بهار نسیم طرب فزا، یکسان وزد به کاخ شه و کلبهٔ گدا. شب های آشنا- می آیدم به گوش: زآن جا، صدای غلغل و فریادِ نوش نوش زین جا، صدای نالهٔ طفلان بی نوا. کابل، فروردین ١۳۴۳ بارق شفیعی