طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۲: عشق تو بلای جان و دینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق تو بلای جان و دینم درد و الم تو آن و اینم با عشق تو شهره زمانم گر چند فتاده زمینم داغم ز غم تو لاله آسا چاک است ازان دل حزینم ای صید کمان ابرویت من چشم تو همیشه در کمینم! لعلت به ستیزه می فشاند حنظل به دهن ز انگبینم هر چند که دورم از بر تو نام تو بود خط نگینم رم کرده ز ما غزال خویت بودست مگر قدر همینم؟! یک بار نگفتی از تلطف کای عاشق زار کمترینم! مقصود تو چیست کانچنانی؟! تا بو که بگویمت چنینم جان و دل و دین به باد دادم با مصحف روی تو یمینم! از عشق تو سود من همین بس فرهاد بکفه آفرینم! نامم چو به عاشقی علم شد طغرل شده سر خط جبینم طغرل احراری