طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۴: ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندانم شمع رخسار که روشن شد ز آمالم که چون پروانه صرف سوختن ها شد پر و بالم اگر صد ره کتاب عشق را خوانی نمی یابی به جز شرح جنون از نسخه دیوان اعمالم به یاد عید وصلش سلخ ماه من شود بدری غرورارای عیشم غره ایام شوالم کتاب مشکلات عشق من نحو دگر باشد نمی فهمد به جز مجنون دگر کس شرح احوالم من از بار ضعیفی آنقدر گردیده ام لاغر تو پنداری که سرمشق صدای ناله و نالم ندارد گشت راهت مهره نرد بساط من نشان سعد هرگز نیست اندر قرعه فالم فسون طالعم از شام نومیدی اثر دارد ندامت گل کند از شوخی و نیرنگ آمالم به حیرت غوطه خوردم از تماشای جمال او که چون آئینه از نظاره رخسار او لالم تنزل از طریق رونق بختم نگون سازد به جز ادبار نبود حاصل سامان اقبالم عصائی بر کفم امروز از چوب کمان باید که من در زیر بار عشق او خم گشته چون دالم چه خوش گفتست طغرل شاه اورنگ سخن بیدل دماغ شهرت عنقا ندارد ریزش بالم طغرل احراری