طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۲: چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو می از آتش شوق وصال یار در جوشم به صد مضراب می تازد فغانم لیک خاموشم اگر چندی که چون سروم درین گلشن به آزادی غلام همتم جز حلقه او نیست در گوشم نصیب از قسمت جام ازل با من مسئله ای دارم ولیکن پنبه در گوشم خویش تا دادم عنان صبر و طاقت را یاد پای بوسش رفته از من پیشتر هوشم! زان روزی که جانم شد نشان ناوک تیرش ز بار عشق او خم گشته مانند کمان دوشم تجرد مشربم آسوده اندر بستر راحت به غیر از شاهد معنی نمی باشد در آغوشم غریق لجه عشقم چه می پرسی ز احوالم؟! وطن در جیب خود دارم حباب خانه بر دوشم! نمی باشد لباسی در بر من غیر عریانی ندارم کسوت دیگر ز عالم چشم می پوشم برد هوش از سرم طغرل همین یک مصرع بیدل جهان تعبیر بود آنجا که من خواب فراموشم طغرل احراری