طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۰: هر گه ز ناز خندد آن جوهر تبسم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر گه ز ناز خندد آن جوهر تبسم غیر از شکر نجوشد از کوثر تبسم چون خاک داد بر باد او آتش قرارم خونم چو آب ریزد از خنجر تبسم جانم اگر چه نبود شیرین ز شهد وصلش باشد حلاوت دل از شکر تبسم بیداد رفته با من از لشکر تغافل دعوای عشق دارم با محضر تبسم امروز کس نخواند در معبد جمالش جز خطبه تلطف بر بستر تبسم در مزد مقدم او جان تحفه می نمایم پیغام وصل آرد گر چاکر تبسم خواندیم و گشت روشن مضمون خط لعلش جز خضر نیست دیگر پیغمبر تبسم در حلقه تغافل گر مرکز عتاب است در بزم ناز باشد سر دفتر تبسم در پیش خنده او در عدن چه باشد؟! لعلش کشیده یاقوت از اخگر تبسم! تا چند می نمائی تکرار درس نازش؟! افسانه مختصر کن با دلبر تبسم! چون مجرمان بگویم صد شرح قصه غم گر حال ما بپرسند در محشر تبسم در چین جبهه تا کی ای رهزنان عشرت بیرون روید اکنون از کشور تبسم! صد آفرین به بیدل کش گفته است طغرل یارب مباد تیغش چون جوهر تبسم! طغرل احراری