طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۴: ز خود چندان فراموشم که نآیم هیچ در یادش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خود چندان فراموشم که نآیم هیچ در یادش اگر چه همچو بلبل روز و شب باشم به فریادش درین گلشن ندانم آتش شوق کی بالا شد که قمری شد چو خاکستر به یاد سرو آزادش! بود تعظیم یکرنگی به هم الفت پرستان را سر مشاطه می باشد به پای نخل شمشادش به یاد صورت چشمش شدم چون سرمه از حیرت مگر شد موی چینی خامه انگشت بهزادش؟! ز جوش جلوه نخل قامتش از باد می رقصد به صحن باغ چون سروی که هر سو افکند بادش سفید از انتظار کوهکن شد چشم نومیدی که جوی شیر کی گردد ز شیرین کام فرهادش نوای ناله بلبل اگر بر آسمان ساید به گوش رنگ گل هرگز نیاید ساز فریادش نگاه از دیدن رویت ز حیرت مشربی دارد نگر از جوهر آئینه شد سرمشق استادش به قلاب هوس تا چند آهوی سخن گیری؟! غزال ما کند دام امید از چشم صیادش! رهائی نیست از دام اجل از بس نمی باشد شکست بیضه فولاد اندر بند آزادش خوشا طغرل ز مضمون جناب حضرت بیدل که الفت عالمی را داغ کرد آتش به بنیادش! طغرل احراری