طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۰: هر چه جز عشقش مرا عار است و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر چه جز عشقش مرا عار است و بس مدعا از یاری ام یار است و بس نیست بار دیگری بر دوش من قامت خم زیر این بار است و بس! کی رسم در وصل او از بخت بد پیش رویم بس که دیوار است و بس؟! آنقدر در عشق او خون شد دلم اشک من چون دانه نار است و بس نیست کاری در جهان جز عاشقی کارهای دهر بیکار است و بس! جان شیرین می کند در بی ستون قسمت فرهاد کوهسار است و بس! پیش چشم عاشق مجنون ما کوه و صحرا جمله هموار است و بس! نیست حق دعوای هر کس در جهان یک سر منصور بردار است و بس! بی سبب کی می رود موسی به تور؟! مطلبش یک عرض دیدار است و بس! حلقه های کفر زلفش دم به دم برهمن را تار زنار است و بس گفت هر کس دید چشم و ابرویش در رواق کعبه معمار است و بس مدعا حاصل نشد از باغ دهر جای گل در دشت من خار است و بس طره اش هرگه که بر دوش افکند در نظر چون حلقه مار است و بس حبذا طغرل که بیدل گفته است چشم وا کن شش جهت یار است و بس طغرل احراری