طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۶: بس که از زلف تو من خاطر پریشانم هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که از زلف تو من خاطر پریشانم هنوز سنبل است چیزی که می باشد به دامانم هنوز همچو شمع نمی سوزم امشب از دست غمت رفته جانم از تن و در کندن جانم هنوز نیست ماتم گر سرم ببرید با تیغ جفا زانکه در عیدش چو اسماعیل قربانم هنوز آنقدر من در فراقش اشک گلگون ریختم چون شفق خون می دمد از شام هجرانم هنوز آه از شمع وفا پروانه کردم بی وطن همچو زنبور عسل من خانه ویرانم هنوز ناله کردم از فراقش همچو نی شام و سحر روز و شب لیک از غمش با آه و افغانم هنوز از کتاب عشق کردم ابتدا درس غمش انتهائی نیست در تمهید سامانم هنوز بس که با یاد رخش چون شمع کردم گریه ها اشک حسرت می رود هر دم ز مژگانم هنوز آتش شوق محبت از سر من کم مباد بس که من پروانه شمع شبستانم هنوز همچو گل طغرل ز عشقش جیب صبرم پاره شد می دهد بوی وفا چاک گریبانم هنوز طغرل احراری