طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۴: قامتم خم گشت آخر از غم بالای ناز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قامتم خم گشت آخر از غم بالای ناز یک سر مو کم مبادا از سرم سودای ناز! این چه سامان است یارب در غرور آباد حسن هر سر موی تو باشد ناز بر بالای ناز؟! در چمن گر سرو او از ناز گردد جلوه گر بشکند قد صنوبر از قد زیبای ناز گر چه باشد رخصت نظاره بر رویش ولی ساغر چشمش بود لبریز از صهبای ناز بس که آئین نگاهش با تغافل توأم است خفته گویا نرگسش بر بستر دیبای ناز رایت منصور حسنش گر به بر دارد علم بگذراند از فلک از همت والای ناز گر شود بازار امکان پر ز جوش مشتری نیست اندر چارسوی حسن جز سودای ناز! پیش استاد محبت در سلوک عاشقی خوانده ای درس تغافل لیک سر تا پای ناز! انتهای کار ما آخر چها خواهد شدن این بود گر ابتدای بی نیازی های ناز؟! گر همین باشد سلوک عشوه نتوان یافتن از بساط حسن او یک ذره خالی جای ناز! آفرین طغرل برین یک مصرع بحر سخن چین ابرو شد تبسم بر لب گویای ناز طغرل احراری