طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۶: در حریم یار گر آری گذر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در حریم یار گر آری گذر ای صبا از من به او پیغام بر! از تو احوال مرا پرسد بگو بنده خود را ز محنت باز خر! گر بگوید نقد عشقش صرف کیست؟ گوی سودای تو را دارد به سر ورد من پرسد فراموشت مباد گوی می گوید ز غیرت الحذر! از که عشق آموخت گوید گو ز من عشقبازی من است ارث پدر از غمم فریاد دارد گفت اگر گوی با یاد تو هر شام و سحر زاد راه عشق گوید چیست گو توشه عاشق بود لخت جگر! در فراقم گفت می ریزد سرشک؟ ابر کی خالی بود گو از مطر؟! از قضا پرسد ز آغاز غمم گوی انجام محبت از قدر میوه نخلم اگر گوید که چیست؟ گوی ثروت را جفا باشد ثمر! ور بگوید با چه می ماند دلم؟ سنگ را گفتن توان گو مومتر! جوید اندر نرمی خویش نظیر تو حایت سر کن از نار شرر عارضم روشن اگر گوید ز چیست؟ در جوابش گوی روشن از قمر خواهد او با نرگس مستش شبیه بی توقف پرده بادام در! با خط لعلش اگر جوید عدیل گوی آندم داستان نیلوفر وز لبش ار گفتگوئی آورد در میان آور تو حرف نیشکر باز ای باد صبا زنهار گو از چه دور انداخت ما را از نظر؟! گر بود مقصود او نقد عیار چون صدف دارم ولی پر از گهر خاطر او را اگر میل طلاست چهره زرد مرا بشمار زر! صبح رویش از بداهت دم زند بی تأمل گوی فیهی النظر در فراقش گر مثل خواهد بگو قطعه ای باشد ز هجرانت سقر! مسکنم پرسد گر آن لیلی اساس گوی مجنون را نمی باشد مقر! نسبت خود را ز خوبان جست گو امتیاز بیت طغرل از شکر! طغرل احراری