طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۴: تا شنیدم از صبا افسانه های زلف یار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا شنیدم از صبا افسانه های زلف یار سایه شمشاد را در باغ کردم اختیار نیست اندر دفتر هستی حساب دیگرم بس که می باشد شب هجرش به من روز شمار آرزو کردم ولیکن بخت بد یارم نشد سرمه ای از گرد دامانش به چشمم انتظار در پی هر صبح عشرت شام کلفت توأم است نیست اندر باغ امکان یک گلی بی نیش خار کرده از طرف چمن نیرنگ صحاف ازل از رگ گل رشته شیرازه جزو بهار از توکل بادبان کشتی امید کن بس که پیدا نیست در موج محیط غم کنار کی دل صدپاره ام از مومیا گردد درست یاد چشمش بشکند گر ساغر رنگ خمار؟! آنقدر داغ تمنای خیالش گشته ام نیست مانند دلم امروز باغ لاله زار تا صفای عارض او عرض جوهر می کند دیده آئینه را نبود به جز حیرت شعار میوه ای از باغ وصلش کی رسد آسان به کف تا نگردد دانه اشک تو چون یاقوت نار؟! بر لب کوثر ز جوش سبزه روشن می شود نسخ تعلیق خط ریحانش از خط غبار وه چه خوش گفتست طغرل شاه اورنگ سخن شد سفید آخر ز مویم کوچه های انتظار! طغرل احراری