طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۶۷: هر لحظه به دل از مژه ات زخم خدنگ است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر لحظه به دل از مژه ات زخم خدنگ است ابروی کمان تو مگر کار فرنگ است؟! مشهور بود گل به چمن گر چه به خوبی از خجلت رخسار تو از رنگ به رنگ است احوال مرا دیدی و رحم تو نیامد دل نیست مگر در بغلت قطعه سنگ است؟! دود غم محنت نکند تیره دلم را این آئینه آن نیست که او قابل زنگ است! در بحر غمش هر که فتد نیست خلاصی کاین لجه دریا همه در کام نهنگ است! باشد رقم داغ سویدای دل من آن نقطه که سرمشق خط پوست پلنگ است در شعله شمع دلم ای عشق مزن آب صلحی که تو می خواهی سراپا همه جنگ است! تا چند بگوئی سخنی از دهن او بگذر تو ازین دغدغه کین قافیه تنگ است! آسان نبود دعوی سودای وصالش معجون خیالت همه از نشئه بنگ است! وصلی که بود در پیش اندیشه هجرانا شهدیست به کام تو که از طعم شرنگ است شبدیز هوس چند درین بادیه رانی ره دور و درازست ولی اسپ تو لنگ است؟! طغرل همه در بند سخن بس که اسیرند امروز مرا از غزل و قافیه ننگ است! طغرل احراری