طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۴۹: می برد لعل لب او نشئه از موج شراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می برد لعل لب او نشئه از موج شراب می کشد دامان زلفش از گریبان گلاب لمعه برق رخش هر دم به عشاق آن کند در بیابان تشنه را تشویش نیرنگ سراب هر زمان دل آرزوی آب تیغت می کند تا به کی شمشیر احسان تو باشد در قراب؟! توشه لخت جگر دارم به راهت دود غم می زند فواره ترسم تیره گردد این کباب نسخه دیوان حسنت را چسان احصا کنم؟! گر جهان دفتر شود وصف تو ناید در حساب؟! ای جفا اندیشه بدخو خدا را شفقتی! چند باشم از شکنج محنت غم در عذاب؟ کرده استاد ازل امروز با صد خون دل غنچه ات را از گلستان لطافت انتخاب تا دم روز قیامت مادر ایام را چون تو فرزندی نباشد خانه زاد آفتاب گیسوی شیرین بود زنجیر پای کوهکن طره لیلی بود در گردن مجنون طناب از سویدای دلت زن رشحه فال امید موجب باران بود گر تیره بنماید سحاب شام غفلت رفت آخر صبح نومیدی دمید تا کجا آباد باشد خانه هستی خراب؟! گویمش صد آفرین با خاطر دراک او هر که بنویسد به اشعار من طغرل جواب! طغرل احراری