طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۲۵: تا ز عکس خویش کردی سرفراز آئینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ز عکس خویش کردی سرفراز آئینه را باشد اندر روی تو روی نیاز آئینه را دیده شد تا محرم نظاره رخسار تو حیرت ما کرد آخر ترکتاز آئینه را شمعسان پروانه عکس خود آرد در بغل گر همین باشد غم سوز و گداز آئینه را آنقدر فهمیده ام از صورت تحقیق دل در حقیقت نیست آئین مجاز آئینه را! کی بلند و پست عالم منع روشندل کند؟! نیست در راه صفا شیب و فراز آئینه را! از سجود جبهه روشن ساز قلب خویشتن یک جهان دل صاف باشد از نماز آئینه را! آنقدر از جلوه تیهو به حیرت غوطه زد عرض جوهر باشد اکنون چشم باز آئینه را بس که یکسان است در تحقیق حسن و قبح خلق امتیازی نیست غیر از امتیاز آئینه را! نیست ز آئین ادب آئینه طغرل پیش او همچو جوهر بشکند ترسم ز ناز آئینه را! طغرل احراری