طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۹: اگر هوشم کند چون شانه در زلفش شبیخون را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر هوشم کند چون شانه در زلفش شبیخون را به یک مو بسته گردم سرنوشت بخت واژون را به جز وحشت نباشد هیچ سرمشق خط عاشق سیه از چشم آهو کن سواد لوح مجنون را! نگردد جوهری همسنگ میزان سرشک من که از یاقوت می باشد گرانی اشک گلگون را ز بیتابی ندارد یک قلم تاب دماغ خط به مو باید نوشتن از میانش حرف مضمون را! به میدان شهادت گر شهید او نئی لیکن به خون رنگین نما همچون شفق دامان گردون را! صفا از عشق خواهی از درشتی سوی نرمی شو تصرف نیست در پیراهن فولاد صابون را! نباشد در مریض عشق غیر از وصل معجونی که ره در نبض عاشق نیست انگشت فلاطون را! کمالت هر قدر گر بیش باشد بخت کم باشد بود قدر تنزل از ترقی بید مجنون را بلند و پست ما را مانع جولان نمی گردد که نبود امتیازی پیش عاشق کوه و هامون را! چو شبنم در هوای مهر او سودای همت کن که در بازار امکان نیست قدری فطرت دون را! نئی آگه تو از ساز بم و زیر فنا هرگز که نشنیدی صدای طشت کاف و کاسه نون را! خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل به چون و چند نتوان حکم کردن صنع بی چون را! طغرل احراری