طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۱: نباشد التفاتی با من اکنون تیغ قاتل را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نباشد التفاتی با من اکنون تیغ قاتل را که سازد ناخدا در موج خونم مطلب دل را! به یاد حسرت لعلش من از خود می روم هر دم که می بندد به دوش ناله من بار محمل را نیم گر محرم وصلش به هجرش شکر می سازم به جای شهد نوشم در غمش زهر هلاهل را سر تسلیم را چون شمع وقف خنجر او کن ز برق آتش تیغش چراغ افروز بسمل را! به یک آئینه عرض مطلب خود می توان کردن که جز حیرت نمی باشد دو مرآت مقابل را برای احتیاج از خجلت عرض نیاز خود عرق از جبهه طوفان می کند هر لحظه سائل را نباشد زاهدان را جز غرور جاه اندر دل ز مشق حق پرستی کس نفهمد قبح باطل را اگر خواهی که ره یابی تو در سر منزل زلفش مقابل ساز در پیشانه خود کوکب دل را! پسند خاطرش اشعار طغرل شد عجب نبود پسندد مصطفی مداحی صهبان وائل را! طغرل احراری