طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۷: شوخ من هر گه کشاید طره چون قیر را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوخ من هر گه کشاید طره چون قیر را می کند شیرازه دامان گل زنجیر را! کرده استاد ازل شرح گلستان رخش از غبار خط ریحان شیوه تحریر را! من شهید تیغ ابرویم برای قتل من از شکست ماه نو کن قبضه شمشیر را! مانی از صورتگری بگذر که نتوان یافتن در تتبع خانه چین نقش این تصویر را! از قضا من با جفا و جبر ظلمش راضیم بس که تغییری نباشد خامه تقدیر را! بر دلم از زخم پیکانش اثر پیدا نشد از پر عنقا بود بال رسا این تیر را! هیچ دیدستی که اندر مزرعا باد جهان مرغ معنی رام گردد دانه انجیر را میزند چشمش کمان فتنه گر آرد به زه با پر یک ناوک بیداد صد نخچیر را! بیش ازین الفت پرست و هم حیرانی مباش تا به کی در خواب مخمل قرعه تعبیر را؟! بگذر از سودای اوهام خیال سیم و زر تا کجا خواهی کشیدن منت اکسیر را؟! در بلای هجر او طغرل تحمل پیشه کن رحم نبود هیچ خوی آن جفا تخمیر را! طغرل احراری