عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۸: بیار ای ساقی مهوش! می گلرنگ روحانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیار ای ساقی مهوش! می گلرنگ روحانی که ارزد خاتم لعلت به صد ملک سلیمانی نگارا تا در افکندی نقاب از چهره گلگون خجالت دارد از رویت گل صدبرگ بستانی صدف را کاشکی بودی چو انسان دیده بینا که تا از درج یاقوتش ببردی گوهرافشانی مها منشور زیبایی ز خوبان جهان بستان که بر حسن تو ختم آمد کمال حسن انسانی مرا جمعیت خاطر جز این دیگر نمی باید که هستم چون سر زلف تو در عین پریشانی تو را چون خوانم ای مه حور و جان گویم که صدباره به رخ زیباتر از حوری به تن نازکتر از جانی مرا حال دل، ای دلبر! چه حاجت بعد از این گفتن که هستی در میان جان و می دانم که می دانی رخت در عالم وحدت به شاهی پنج نوبت زد بر اوج لامکان اکنون برآور تخت سلطانی به نور عشق ای زاهد! جلا ده دیده دل را اگر بی پرده می خواهی رخ معشوق پنهانی جمال کعبه وصلش هوس داری اگر دیدن تو را فرض است، ای عابد! که روی از خود بگردانی نسیمی در رخ خوبان جمال الله می بیند بیا بشنو ز گفتارش بیان سر سبحانی عمادالدین نسیمی