عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۷: گوهر دریای وحدت آدم است، ای آدمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گوهر دریای وحدت آدم است، ای آدمی گر چو آدم سر اسما را بدانی آدمی زنده باقی شو، ای سی و دو نطق لایزال حاکم نطقی و نطق عیسی صاحب دمی گر ببینی صورت خود را به چشم معرفت روشنت گردد که هم جمشید و هم جامی جمی جان اگر خوانم تو را، باشد بدین معنی درست کز سر تحقیق می دانم که جان عالمی گر هدایت یابی از «من عنده علم الکتاب » آن سلیمانی که اسم اعظمش را خاتمی رنگ نمرودی و فرعونی و دجالی چو رفت هم خلیل و هم کلیم و هم مسیح مریمی در رخ خوبان چو هست آیینه گیتی نما صورت حق را به چشم سر بیین گر محرمی از خیال بیش و کم فارغ شو و آسوده باش تا به کی در فکر آن باشی که با بیش و کمی کی شود روشن به خورشید رخش چشم کسی کز محیط معرفت نابرده هرگز شبنمی در بیابان تحیر واله و سرگشته اند حیدری و احمدی و ژنده پوش و ادهمی ای نسیمی! وقت آن شد کز دم روح القدس نفخه ای از صور اسرافیل بر عالم دمی عمادالدین نسیمی