عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۲: وصالت عمر جاوید است و بخت سعد و فیروزی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وصالت عمر جاوید است و بخت سعد و فیروزی مبارک صبح و شام آن، که شد وصل تواش روزی بیا ای رشک ماه و خور! شبی با ما به روز آور که داد اندیشه زلفت شبم را صورت روزی مکن دعوت به شبخیزی و تسبیح، ای خرد ما را که دیگر شاهد و جام است ورد ما شبانروزی شب هجران به پایان رفت و روز وصل یار آمد بیا ای غره فردا، اگر مشتاق امروزی کند منع از می و شاهد مرا زاهد مدام، آری نباشد اهل جنت را ز شیطان جز بدآموزی بیا و همدم رندان دردآشام عارف شو ز نور دل اگر خواهی که شمع جان برافروزی ز چنگ آواز تسبیحت نیاید چون به گوش دل چو عود بی نوا شاید به جان خود اگر سوزی می وصل آنگهی نوشی که خود باشی می و ساقی رخ یار آن زمان بینی که چشم از غیر بردوزی الا ای ساکن خلوت مزن با من دم از روزه که حق داد از لب خوبان مرا عیدی و نوروزی مرا هر ساعت ای صوفی «بترس از محتسب » گویی ز روبه شیر چون ترسد؟ برو بگذر ز پفیوزی رخ از خاک سر کویش متاب ای صاحب مسند نسیمی وار اگر خواهی که بخت و دولت اندوزی عمادالدین نسیمی