عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۴: گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من مست جمال خود کند عالم امر و خلق را برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟ تا نخورد به صدق دل باده خوشگوار من بر تن مرده می دمد چون نفس مسیح جان هر طرفی که می رود بوی گل و بهار من تا شده ام چو مقبلان صید کمند سنبلش هست به رغبت آمده شیر فلک شکار من (شمس منیر کی بود چون مه بدر گلرخم؟ سرو قدش نهال جان ورد رخش دثار من) مصحف حسن دلبرم هست دو چارده ولی سی و دو است از آنکه آن ماه دو پنج و چار من من که ز مجلس ازل مست اناالحق آمدم چون نزند شه ابد بر سر عرش دار من ای که ز عشق گفته ای دست بدار و توبه کن عشق جمال دلبران تا ابد است کار من سنگ فنا ز آسمان گر برسد چه باک از آن شکر که نیست از عمل شیشه زهد، بار من (هست نسیمی! در جهان سی و دو نطق لایزال روز به محشر جزا دولت برقرار من) عمادالدین نسیمی