عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۵: طالب یار، اول او را یار می باید شدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طالب یار، اول او را یار می باید شدن بعد از آن با عشق او، در کار می باید شدن تا نماند جز وجود یار چیزی در میان از وجود خویشتن بیزار می باید شدن خلوت صوفی چو خالی نیست از زرق و ریا منزوی در خانه خمار می باید شدن تا ابد، سرگشته، گر جویای سر نقطه ای در طلب چون چرخ نه پرگار می باید شدن ای که می گویی مرا هشیار گرد و می مخور از می غفلت تو را هشیار می باید شدن گر سر بازار عشقش داری ای جان جهان تشنه لب چون اهل این بازار می باید شدن تا ز روی شاهد غیبی کنی کشف حجاب اولت پوشیده چون اسرار می باید شدن از اناالحق هر که خواهد کو بماند پایدار همچو منصورش به پای دار می باید شدن تا چو موسی لن ترانی نشونی زان لب جواب قابل توفیق آن دیدار می باید شدن خانه اصلی ما چون در جهان از عشق اوست زین سرای شش جهت ناچار می باید شدن همچو عیسی شو مجرد کز دو عالم پیش حق پاکبازان را قلندروار می باید شدن چون نسیمی بر درش گر عزتی خواهی مدام در نظر چون خاک راهت خوار می باید شدن عمادالدین نسیمی