عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۲: بیار باده که عید است و روز می خوردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیار باده که عید است و روز می خوردن چه خوش بود به می ناب روزه وا کردن بگوی صوفی خلوت نشین سرکش را چرا به طاعت خوبان نمی نهد گردن؟ جمال نور تجلی چو دید چشم کلیم به کید سامری ایمان نخواهد آوردن سجود قبله روی تو می کنم زانرو که پیش روی تو کفر است سجده ناکردن مرا محبت روی تو در دل سوزان چه آتشی است که هرگز نخواهد افسردن ایا که منکر میخانه و خراباتی بیا و گوش به تسبیح باده کن در دن چو سرکه، رو چه عجب گر ترش کند زاهد طریق صوفی خام است غوره افشردن چو گل به بوی رخت جامه چاک خواهم کرد میان ما و تو حیف است پیرهن بر تن چگونه پیش وجود تو نفی خود نکنم که آفتاب رخت محو کرد هستی من طریق و رسم دوبینی رها کن ای احول که یک حقیقت و ماهیت است روح و بدن بیا که چشم نسیمی به نور رخسارت چنانکه دیده یعقوب شد ز پیراهن عمادالدین نسیمی