عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۶: من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم من آن بحرم که در دامن به دریاها گهر دارم من آن معشوق پنهانم که سرگردان عشق خود چو چشم دلبران عاشق بسی صاحب نظر دارم من آن چرخ پرانوارم در اقلیم الوهیت که در هر خانه برجی هزاران ماه و خور دارم من آن عنقای لاهوتم در این تنگ آشیان تن که ملک اسفل و اعلی همه در زیر پر دارم ز عطاران به رطل و من چرا شکر خرم؟ چون من ز وصل آن لب شیرین به خرمنها شکر دارم سکون و جنبش اشیا، منم در اسفل و اعلی چو افلاک و زمین زانرو مقیمم هم سفر دارم اناالحق از من عاشق اگر ظاهر شود روزی مرا عارف بسوزاند کشد منصور بر دارم مکن پیش من ای صوفی! عصا و خرقه را عرضه که از تسبیحت آگاهم ز زنارت خبر دارم به دام حلقه ذکرم چه می خوانی چه می پرسی؟ مرا در حلقه زلفش که بازار دگر دارم صواب اندیش می گوید که ترک عشق خوبان کن من این کار خطا هرگز کنم؟ عقل این قدر دارم خیال روی شمس الدین مرا ناموس جان آمد نه در اندیشه شمسم نه پروای قمر دارم الا ای عابدی کز من جز آن رو قبله می پرسی عبادت کرده ام بت را، جز آن رو قبله گر دارم ز زلفش در سر آن دارم که سر در پایش اندازم ببین ای جان که با زلفش من عاشق چه سر دارم چو شیران در غم عشقش مدام ای آرزوی دل غذای من جگر زان شد که من شیر جگر دارم بیان آتش موسی بیا از جان من بشنو که من در جان از آن آتش بسی شور و شرر دارم ز راه عشقش ای صوفی تو را گر دسترس بودی ببین این قدرت و رفعت که من زان رهگذر دارم حدیث خط و خالش را، چه داند هر خطا خوانی تو از من بشنو این قرآن، که تفسیرش ز بر دارم نسیمی را ز فضل حق، چو کام دل میسر شد ملک را سجده فرمایم که تعظیم بشر دارم عمادالدین نسیمی