عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۰: بر سر کوی تو دارم سر سربازی باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر کوی تو دارم سر سربازی باز صید شد مرغ ظفر، چون نکند بازی باز؟ سیر شد خاطرم از گوشه نشینی، دارم همچو چشم خوش تو خانه براندازی باز می دهد جان به هوای سر زلف تو نسیم با من او را ز کجا شد سر انبازی باز در سراپای تو، ای سرو روان می بینم که همه حسن و همه لطف و همه نازی باز کرده ای حاجب، ابروی کماندار ای مه تا دل خلق به تیر مژه اندازی باز دل سودازده بر آتش غم سوخت چو عود ای طبیب دل من چاره چه می سازی باز؟ تو بدین قامت اگر در چمن آیی روزی نزند سرو سهی لاف سرافرازی باز جان بیمار نسیمی به جدایی تا کی چون تن شمع بسوزانی و بگدازی باز عمادالدین نسیمی