عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۹۸: در سر غم تو دارم دستار و سر چه باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سر غم تو دارم دستار و سر چه باشد جان و جهان چه ارزد یا سیم و زر چه باشد گفتی نثار ما کن جان و سر و دل و دین اینها چه قدر دارد وین مختصر چه باشد؟ گفتی به غمزه هردم بنوازمت به تیری زین عهد اگر نگردی ای سیمبر چه باشد در عشق اگر چه دارم صدگونه غصه بر دل زان بیوفا کشیدن بار این قدر چه باشد ای آن که عشق خوبان دردسر است گویی هر بی بصر چه داند کاین دردسر چه باشد خاک درش که مردم کحل فرشته خوانند هر ذره هست جانی کحل بصر چه باشد در خرقه کار زاهد چون هست حقه بازی گر زان که عشق بازد صاحب نظر چه باشد سر شراب عشقش مست مدام داند هشیار چون نخورده است او را خبر چه باشد پیش لبت که عیسی زنده شد از دم او روح انفعال دارد شهد و شکر چه باشد مرد از غم تو جانم از بهر زنده کردن با باد اگر فرستی بوی سحر چه باشد برهان حسن رویت شد هادی نسیمی ای غیرت تجلی شمس و قمر چه باشد عمادالدین نسیمی