عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳: خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت مونس جان و قرار دل بیمار برفت گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد درد من این که مرا یار دل آزار برفت دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت زاهد خرقه پرست از پی زنار برفت باشد از کار جهان کار تو کام دل من کارم از دست و دل و، دست و دل از کار برفت جانم آمد به لب از سوز درون واقف شو چند پوشم غم دل؟ پرده اسرار برفت هر نفس در جگرم می شکند خار فراق تا ز چشمم چو چراغ آن گل رخسار برفت جان بیمار نسیمی ز جهان، مست و خراب به هواداری آن نرگس خمار برفت عمادالدین نسیمی