عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶: خاک باد آن سر که در وی سر سودای تو نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خاک باد آن سر که در وی سر سودای تو نیست دور باد از شادی، آن کو یار غمهای تو نیست سرو در بالا کمال راستی دارد ولی در کمال حسن و زیبایی چو بالای تو نیست گرچه خورشید اقتباس از شمع رویت می کند روشن و تابان چو نور صبح سیمای تو نیست لا نظیری در جهان حسن و لطف و دلبری سر برآر از جیب یکتایی که همتای تو نیست کی درآرندش به چشم اهل نظر چون توتیا آن که او چون خاک راه افتاده در پای تو نیست آن که در بند سر و جان است و فکر دین و دل خودپرست و پست همت مرد سودای تو نیست نیست از اهل بصیرت آن که او را چشم جان تا ابد روشن به روی عالم آرای تو نیست کعبه ارباب تحقیق است رویت زان جهت قبله تحقیق ما جز روی زیبای تو نیست کی به ذیل عروة الوثقی تمسک باشدش هر که را حبل المتین زلف سمن سای تو نیست در کجی ماند به ابروی تو ماه نو ولی راستی را مثل ابروی چو طغرای تو نیست ای نسیمی چون خدا گفت: «ان ارضی واسعه » خطه «باکی » به جا بگذار کاین جای تو نیست عمادالدین نسیمی