عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸: الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست این چنین رویی به وجه الله اگر آری نکوست چشم من جز روی او، روی که آرد در نظر؟ کآنچه می آید به چشمم در حقیقت روی اوست می دمد بوی خوش باد صبا جان در تنم کس نمی داند که با باد سحرگاهی چه بوست ذکر فردا کم کن ای زاهد که با یاد لبش خرقه پوش امروز می بینم که بر دوشش سبوست کرده ام در دیده مأوای خیال قامتش سرو را جا بر کنار چشمه یا بر طرف جوست در ازل حرفی شنیدند از دهانش اهل راز هر طرف چندانکه می بینم هنوز آن گفت و گوست تا به آب می کنم طاهر لباس زرق را دایما با خرقه در میخانه کارم شست و شوست آن که عاشق بر جمال صورت خوبان نشد صورتی دارد ولی از راه معنی سنگ و روست شرح زلف و خال آن ماه از نسیمی بازپرس کو پریشان حال و سرگردان از آن چوگان و گوست عمادالدین نسیمی