عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲: مطلع انوار زلفت مسکن جان و دل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مطلع انوار زلفت مسکن جان و دل است «رب انزلنی » بیان آن مبارک منزل است گرچه دل در زلف خوبان بستن از دیوانگی است عاشقی کو دل در آن زنجیر بندد عاقل است عقد گیسویت به آسانی نگردد حل از آنک معنی ای محکم دقیق و عقده ای بس مشکل است صورت حق آن که می گوید که روی خوب نیست چشم حق بین نیست او را، دعوی او باطل است با لبت گفتم که خواهم داد روزی جان به تو روز آن آمد بگو با لب که جان مستعجل است در سواد ظلمت زلف تو هست آب حیات آن که می گوید نه، حیوان است و حیوان غافل است غوطه خور در بحر عشقش تا به دست آری گهر در نصیب آن نشد کو بر کنار ساحل است ای خیالت کرده روشن خانه چشمم، بلی هرکجا محفل بود روشن به شمع محفل است در طریق کعبه وصل تو اهل شوق را غم رفیق و زاد ره خونابه و دل محمل است حاصلی ما را نشد جز عشق جانان در جهان عشق جانان هر که را حاصل نشد بی حاصل است ای نسیمی صورت حق بسته بین بر آب و گل تا ببینی صورت حق بسته بر آب و گل است عمادالدین نسیمی