عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱: اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگرچه چشمه نوش تو دارد آب حیات دلیل ما خط سبز تو است در ظلمات به چشم مست تو دیدم یقین و دانستم که هست حسن تو را بر کمال جمله صفات اگر نه روی تو بودی بیان صورت حق چگونه روی نمودی به ما تجلی ذات جهان حسن قدیم است و عشق لم یزلی مدینه ای که مصون است و ایمن از نکبات به هر طرف که نظر می کنم نمی بینم جز آفتاب رخت در جهات و غیر جهات رخش به دیده معنی ببینی ای صوفی ز رنگ زرق و ریا پاک اگر کنی مرآت بیا بیا که به دیدارت آرزومندم چنانکه تشنه به آب زلال در فلوات دلم نشد به سلامی اگرچه شاد از تو علیک الف سلام و مثله برکات سجود روی تو کردم، به پیش حق این است عبادتی که قبول است و باشد از حسنات بیا که تا شب قدر من است گیسویت شبم گذشت به قدر از هزار قدر و برات دلی که عارف روی تو شد ز دوزخ رست که عارفان جمال تواند اهل نجات مرا ز کعبه کویش مگو به مسجد رو که حق پرست چو صوفی نمی پرستد لات مباش بسته تقلید و ظن که ممکن نیست کز این طریق به منزل کسی رسد هیهات نسیمی آتش وحدت چنان تجلی کرد که بانگ «انی اناالله » برآمد از ذرات عمادالدین نسیمی