عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹: زهی جمال تو مستجمع جمیع صفات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی جمال تو مستجمع جمیع صفات رخ تو آینه رونمای عالم ذات به حق سبعه رویت که سوره کبراست که عید اکبرم این است و بهترین صلوات کمال حسن رخت قابل نهایت نیست چرا که لایتناهی بود جمیع صفات سجود قبله روی تو می کند دل من صلوة دایمم این است و قبله گاه صلات ز لام و بی لبت یافتم حیات ابد که آب خضر همین شربت است و عین فرات دلی که کشته رویت نشد بدان حی نیست چگونه زنده توان بود بی وجود حیات تو شاه عرصه حسنی و هر که دید رخت به یک پیاده حسن رخ تو شد شهمات زهی ز حسن رخت عید ماه نو کرده سواد زلف تو روشن شبی سیاه برات به مصر جامع رویت گزاردم جمعه زهی حلاوت ایمان و طعم قند ونبات خیال روی تو را عابدی که قبله نساخت ز عابدان مشمارش که می پرستد لات کسی که جان چو نسیمی فدای روی تو کرد سواد نامه اعمال او بود حسنات عمادالدین نسیمی