همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۴: گفت از برای چیدن گل در چمن شدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت از برای چیدن گل در چمن شدی از مات شرم باد که پیمان شکن شدی آخر نسیم گل اثر بوی ما نداشت تا در چمن به بوی که بی خویشتن شدی گل را چه نسبت است به روی نکوی من تا باشدت بهانه که بر بوی من شدی غافل شدی مگر ز سر زلف و عارضم کآشفته بر بنفشه و برگ سمن شدی از چشم تو خیال سهی سرو من برفت تا فتنه بر شمایل هر نارون شدی یعقوب وار بی دل و بی دیده گشته ای یوسف ندیده ای که بی پیرهن شدی جاد در تن بنفشه هم از بوی زلف ماست جان را به جا گذاشتی و سوی تن شدی گفتی که گل به رنگ چو روی بت من است در حسن ما بگو که چرا طعنه زن شدی گل کیست سرو چیست که باشد بنفشه نیز شرمت نبود تا به کدام انجمن شدی همام تبریزی