همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: پور تازه شود حبات ما چون بگشاید او دهن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن بوی گل است یا نفس آب حیات یا سخن از نفسش مشام ما نافه مشک می شود شاید اگر برون بری مجمر عود از انجمن گر به چمن در آید او یاد نیاورد کسی با حرکات قامتش جنبش سرو و نارون باد غبار کوی او برد سحر به بوستان چون بشنید بوی او گل بدرید پیرهن زان عرقی که می کند شرم ز عارضش روان آب نماند قطره را بر ورق گل و سمن باد چو بوی زلف او داد به خاک کوی او تاجر از این زمین برد مشک به جانب ختن جان به لب تو داده ام پیش تو سر نهاده ام شمعی و شاهدان لگن جانی و دیگران بدن جان من شکسته کی در نظر آوری تو چون زلف تو را هزار جان هست به زیر هر شکن همام تبریزی