همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۰: ما به بوی زلف یار مهربان آسوده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما به بوی زلف یار مهربان آسوده ایم گر نباشد مشک و عنبر در جهان آسوده ایم چون به خلوت با خیالش عشق بازی می کنیم از گلستان فارغیم از بوستان آسوده ایم تا خیال قامتش در دیدهٔ گریان ماست گر نروید سرو بر آب روان آسوده ایم ما که آسایش برای جان خود می خواستیم چون به ترک جان بگفتیم این زمان آسوده ایم دوش ناگه یار بی اغیار بر ما برگذشت آن تصور می کنیم و همچنان آسوده ایم همچو شاهان بر کنار ماه رویان بر حریر ما گدایان دوش خوش بر آستان آسوده ایم فارغیم از نغمهٔ بلبل که شب ها تا سحر در میان کویش از بانگ سگان آسوده ایم در میان عاشقان وصف لبش گویند و بس کز صفت های بهشت جاودان آسوده ایم یک نفس از ذکر او خالی نمی باشد همام لاجرم ز انفاس آن شیرین زبان آسوده ایم همام تبریزی