همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۷: در رخت می نگرم صورت جان می بینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در رخت می نگرم صورت جان می بینم آنچه دل می طلبد پیش تو آن می بینم روح را چهرهٔ تو نور یقین می بخشد عقل را پیش دهانت به گمان می بینم در میان از دهنت بیشتر از نامی نیست از وجودش سخن و خنده نشان می بینم من از آن لب چو حدیثی به زبان می آرم آب حیوان ز لب خویش چکان می بینم وصف رویت نه به اندازه تقریر من است که به صد مرتبه زان سوی بیان می بینم روی و بالای تو را هر که ببیند گوید آفتابی ست که بر سرو روان می بینم من و وصلت چه خیالیست که بر خاک درت نقش پیشانی شاهان جهان می بینم پای آهسته نه از خانه برون کان منزل سر به سر پر دل صاحب نظران می بینم فتنه روی تو تنها نه همام است آخر عالمی را به جمالت نگران می بینم همام تبریزی