همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۵: مرا چو سرو نو باید به بوستان چه کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا چو سرو نو باید به بوستان چه کنم چو مست روی توام رنگ ارغوان چه کنم حکایتی که مرا بود با لب و دهنت نمود اشک به اغیار من نهان چه کنم اگر نه روی تو باشد کجا برم دیده وگر نه راز تو گویم من این زبان چه کنم خیال بود مرا کز تو بر توان گشتن بیازمودم و دیدم نمی توان چه کنم دلم ز نرگس شوخت علاج می طلبد طبیب نیز چو مست است و ناتوان چه کنم چو چشمت از نظر خلق شرمسار شود به طیره گوید کز دست عاشقان چه کنم مرا چو نیست شبی راه در گلستانت جز آن که می نهمت سر بر آستان چه کنم چو بوسه ای ز لبش خواستم جوابم داد رقیب می نگذارد من ای فلان چه کنم همام پیش لبت جان به تحفه می آرد لبت چو آب حیات است گفت جان چه کنم همام تبریزی