همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۸: سعادتی که زناگه در آمدی ز درم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سعادتی که ز ناگه درآمدی ز درم خوش آمدی همه لطفی و مردمی و کرم منم که زان لب شیرین حدیث می شنوم منم که باز در آن روی خوب می نگرم به چشم های خوشت میل عاشقان بیش است ز تشنگان به لب جوی و مفلسان به درم همیشه طالب آب حیات می بودم چو بافتم بنشستم به کام دل بخورم زمان هجر خیالت رسید فریادم وگرنه کی غم دوری گذاشتی اثرم خبر مپرس که روز فراق چون بودی که از مشاهده امشب ز ذوق بی خبرم مرا ز روی تو خورشید در شبستان است چه التفات بود سوی شمع یا قمرم گر از بهشت کند امشبم طلب رضوان بگویمش که ازین روضه درنمی گذرم اگر نظیر تو جوید نظر محال بود مگر خیال تو آید به خواب در نظرم نهاد شکّر شکر تو در دهان همام حلاوتی که فراموش می کند شکرم همام تبریزی