همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۸۷: بر سر کوی تو سرها می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر کوی تو سرها می رود جان فدای روی زیبا می رود نیست کویت منزل تر دامنان هر که عیار است آنجا می رود چون تو پا از خانه بیرون می نهی در میان شهر غوغا می رود هر که رویت دید یا بویت شنید همچو مستان بی سر و پا می رود تا نیاید گوهر وصلت به دست آب چشمم همچو دریا می رود ز آتش هجران او هر صبح دم درد دل ها تا ثریا می رود مردم آسوده کی دارد خبر ز آنچه بر بیمار شب ها می رود ما نه مرد چشم و ابروی توییم چون درافتادیم بر ما می رود هست مهمان لبت جان همام خوش همی دارش که فردا می رود همام تبریزی