همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲: در شهر بگویید چه فریاد و فغان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در شهر بگویید چه فریاد و فغان است آن سرو مگر باز به بازار روان است قومی بدویدند به نظاره رویش وان را که قدم سست شد از پی نگران است در هر قدمش از همه فریاد برآمد آهسته که بر ره دل صاحب نظران است از شاهد اگر میل به آن است شما را این است جمالی که سراسر همه آن است لب ها به امیدند که یک بار ببوسند خاکی که بر او از قدم دوست نشان است ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن گر زان که تو را آرزوی دیدن جان است رویی و در او چشم جهانی متحیر زلفی که پریشانی احوال جهان است چون جان همام است در آن دام گرفتار گر خاطر پیر است و گر طبع جوان است همام تبریزی