ادیب صابر ترمذی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵: گرچه رخش همیشه حکایت ز مه کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه رخش همیشه حکایت ز مه کند مه چون جمال صورت او دید خه کند تا برمه دو هفته ز دیبه کله نهاد مه با فلک همی گله آن کله کند گر عارضش به نور کند روز را سپید شب را همیشه ظلمت زلفش سیه کند تایب که قصد دیدن او کرد، در زمان از توبه باز گردد و قصد گنه کند او را ز روی عشق به صد جان نعم کنم گر چه مرا زبانش به یک بوسه نه کند گر هفت چرخ کار رما سر به ره نکرد زان لب سه بوسه کار مرا سر به ره کند گوید به چهره، ماه دو پنج است و یک چهار در روز بزم هر که به رویش نگه کند گویی کز آسمان به زمین آمده است ماه تا روز بزم خدمت خوارزمشه کند اتسز علاءدین که همی دین و شرک را کلکش نظم بخشد و تیغش تبه کند ادیب صابر ترمذی