اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۸: در کار تو از دست بشد عهد جوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در کار تو از دست بشد عهد جوانی من سوخته زین غصه، نماندم، تو بمانی با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم هم راضیم اندی، که تو زیبای جهانی رحم آر، چو دیدی که منم این نه، حبیبم شکرانه آنرا که نه آنی که چنانی نی نی برو از تنگدلان یاد میاور آن ناز تو را بس که توخود تنگدهانی هجردهن تنک تواکنون که ضروری است بگذار بما تنگ دل ما به نشانی صد عهد به بستی و هم آنگه بشکستی ما را به از این بود بعهد تو گمانی گفتی گل رخساره ی من خاص تو باشد دیدی که چو سوسن بسزا جمله زبانی بردی دل بیچاره اثیر از سر شوخی خوش باش که گر جان ببری، هم دل و جانی ای کزان چشمه جان بخش و دولب جان منی کوری جمله حسودان جهان، آن منی جان اگر همچو دلم پای تو آرد برکاب زان عنان باز نتابم، که تو جانان منی لب و دندان تو را، سجده برم چون پروین کز جهان ای مه تابان، تو بدندان منی چشم من ابر بهار است، که می گرید زار تا تو در فصل زمستان گل خندان منی زان دوزلفین پریشان، که جهان فتنه اوست مایه فتنه احوال پریشان منی اثیر اخسیکتی