اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳: جهان پیرباز از دست نیسان خرقه می پوشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان پیرباز از دست نیسان خرقه می پوشد مبارک بادش ار بر دُرد خواران زهد نفروشد قبای سبزه می بینی صبا کسوت همی دوزد ردای سرو میدانی چمن خلعت همی پوشد شکوفه زیر لب بر ساغر خیری همی خندد چو می بیند که اسباب طرب نرگس همی نوشد کشیده تیغ عصیان سرخ بید و شوخ میآید بخنده گل همی گرید مگر خونش همی جوشد نسیم از شاخ منبر میکند وز فاخته قاری خدایش یار بادا، گر برای دین همی کوشد زبان از نوحه بر بندد سحر گه بلبل عاشق اگر یک آه خون آلود این بیچاره بنیوشد ولیکن ز آن همی ترسم که بلبل چون فروماند بدرگاه شه آید و ز اثیر خسته بخروشد اثیر اخسیکتی