اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: یاد میدار که از مات نمی آید یاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد میدار که از مات نمی آید یاد ای امید من و عهد تو سراسر همه باد نکنی یک طرف از قصه ی من هرگز گوش نه زِیم یک نفس از غصه تو هرگز شاد یاوری نیست، که با خصم تو بردارم تیغ داوری نیست، که از هجر تو بستانم داد تو نگفتی که وصالم برساند بخودت راستی نیک رسانید که چشمت مرساد گفتی ار، فاش کنی عشق پری، جان نبری نبرم، خود نبرم حسن تو جاوید زیاد گر غرض خون من است از سر اینک سروطشت ور نه این طشت سه سال است که ازبام افتاد من بر این تهمت اگر کشته شوم باکی نیست همه سرسبزی کمتر سک دربان تو باد عافیت خواستی از من خیرالله جزاک او همان شب بعدم رفت که خیر تو بزاد گله ی وصل تو با هجر تو میگفتم دوش که ستد عمرو از او هیچ بجز غم نگشاد عشق ما مظلمه ی کس بقیامت نبرد گر ز تو عمر ستد در عوضش عشق بداد در میان روی بمن کرد خیالت که اثیر زین سخن بگذر و این واقعه بگذارز، یاد اثیر اخسیکتی